کد مطلب: 76337
عمق راهبردي ايران، بغداد تا کاراکاس
تاریخ انتشار : 1393/01/01
نمایش : 675
اگر عمق راهبردي را دايره و حوزهي نفوذ يک کشور يا ملت در درون مرزهاي سياسي و جغرافيايي ساير کشورها براي دفاع از خود بدانيم و آن را داراي دو بعد مادي (سختافزاري) مانند ابزارهاي دفاعي، اقتصادي و ديپلماتيک و غيرمادي (نرمافزاري) مانند ايدهها، افکار، اعتقادات و باورها در نظر بگيريم؛ خواهيم ديد که در طول ادوار و قرنهاي گذشته، هميشه دولتها و ملتهايي بودهاند که از عمق استراتژيک خاصي در حوزههاي مختلف اقتصادي، سياسي، فرهنگي و دفاعي برخوردار بودند. به تعبير ديگر، دولتهاي مختلف، با در نظر گرفتن متغيرهاي متعدد، اين عمق راهبردي را براي خود ايجاد ميکردند.
اما تبارشناسي و پيشينهيابي اين مفهوم تئوريک نشان ميدهد که تئوريزه کردن و حرکت هدفمند و برنامهريزي شدهي دولتها براي دستيابي به چنين عمقي، به دوران پس از جنگ جهاني دوم و آغاز جنگ سرد بين آمريکا و شوروي برميگردد. تلاش براي تعريف حوزهي نفوذ خود با تمسک به شيوههاي متعدد نظامي، سياسي و دفاعي و افزايش دايرهي تأثيرگذاري بر ملتها و دولتها، از مهمترين راهبردهاي دو کشور در اين ارتباط به شمار ميرود.
حضور و نفوذ آمريکا در اقيانوس اطلس، اروپاي غربي، آمريکا شمالي و جنوبي و حتي بخشي از خليج فارس و استفاده از ابزارهايي مانند ناتو، سنتو و سيتو و طرحهايي از قبيل مارشال، ترومن و... و از سوي ديگر، تلاش شوروي براي حفظ و گسترش حوزهي نفوذ استراتژيک خود در اوراسيا، اروپاي شرقي و حتي آسياي مرکزي و شرق آسيا با استفاده از ظرفيتهاي نظامي (ورشو)، اطلاعاتي و ايدئولوژيک (بسط نظريهي کمونيسم) نمونههايي از اهتمام دو ابرقدرت جهاني در دستيابي به عمق راهبردي است. در طول اين مدت، آن چيزي که مسلم است اينکه هر دو کشور، با در نظر داشتن دو بعد مادي و غيرمادي اين مفهوم، تلاشي گسترده از خود نشان دادند.
در همين حال، هرچند که مفهوم عمق راهبردي از هر دو وجه داخلي و خارجي برخوردار است، ولي اين يادداشت خواهد کوشيد تا به شکلي اجمالي، بعد خارجي عمق راهبردي جمهوري اسلامي ايران را به تحليل بکشد و ابعاد و مختصات آن را تبيين کند.
الف) گسترهي جغرافيايي
با نگاهي به سند چشمانداز 20ساله و بررسي اشتراکات جغرافيايي، فرهنگي و تمدني ايران و ساير کشورها در مييابيم که مناطق آسياي ميانه، قفقاز، خاورميانه و ساير کشورهاي هم سايه (به طور کلي جنوب آسيا) در حلقهي اوليهي حوزهي استراتژيک در بعد جغرافيايي قرار ميگيرند. حضور جمهوري اسلامي ايران در مرکزيت جهان اسلام از حيث فرهنگي و اعتقادي و گسترهي تمدن ايرانياسلامي و ميراث گرانبهاي آن و پيوند عميق فرهنگي با کشورهاي حوزهي تمدن ايران و اسلام، زمينهساز نقشآفريني اين کشور در مسائل منطقهاي خواهد بود. به عنوان مثال، از حيث فرهنگي، تأثيرگذاري ايران در جمع کشورهاي حوزهي نوروز امري چشمگير و غير قابل انکار است و ظرفيتي ايجاد کرده است که در صورت استفاده از آن، منافع زيادي را براي ايران به ارمغان خواهد آورد.
جغرافياي سرزميني ايران، که اين کشور را پل ارتباطي سه قارهي اروپا، آسيا و آفريقا قرار ميدهد و امکان دسترسي کشورهاي آسياي مرکزي را به آبهاي گرم خليج فارس مهيا ميسازد، ايران را به کشوري استراتژيک و تأثيرگذار تبديل ميکند. از سوي ديگر، نزديکي به مرزهاي سرزمينهاي اشغالي و تهديد به حمله به منافع رژيم صهيونيستي، در صورت حملهي آمريکا، توانسته است نوعي بازدارندگي براي کشورمان ايجاد کند؛ امري که در ساليان اخير، کارايي خود را به خوبي نشان داده است.
ب) عمق سياسي
استقرار نظام مردمسالاري ديني در ايران مبتني بر اصول و ارزشهاي اسلامي، آن هم در منطقهاي که کمتر کشوري تجربهي نظام مردمبنياد را داشته است و همچنين کارآمدي اين نظام سياسي در ارتباط با بهکارگيري و بسيج مردمي در زمانها و اتفاقات متعدد، که نشان از مشروعيت و مقبوليت بالاي آن دارد، ترويج و بسط گفتمان انقلاب اسلامي، که از شاخصههاي منحصربهفردي برخوردار است، از طريق حمايت از گروههاي اسلامي و انقلابي و همهي آزاديخواهان، ظلمستيزان و عدالتطلبان در سراسر جهان، حضور سياسي و مؤثر در حيات خلوت دشمن و سرمايهگذاري در بخشهاي مختلف همکاري با کشورهاي آن حوزه، که اهرم فشاري مناسب براي به چالش کشيدن مؤلفههاي قدرت کشوري مانند ايالات متحده بوده و هست و نيز استفاده از ظرفيتهاي آزادشده در ملتهاي منطقه با تأثيرگذاري بر افکار عمومي کشورهاي اسلامي و غير آن، از مهمترين ابزارهاي گسترش و عمقبخشي به حوزههاي تأثيرگذاري استراتژيک به شمار ميرود.
جغرافياي سرزميني ايران، که اين کشور را پل ارتباطي سه قارهي اروپا، آسيا و آفريقا قرار ميدهد و امکان دسترسي کشورهاي آسياي مرکزي را به آبهاي گرم خليج فارس مهيا ميسازد، ايران را به کشوري استراتژيک و تأثيرگذار تبديل ميکند. از سوي ديگر، نزديکي به مرزهاي سرزمينهاي اشغالي و تهديد به حمله به منافع رژيم صهيونيستي، در صورت حملهي آمريکا، توانسته است نوعي بازدارندگي براي کشورمان ايجاد کند. امري که در ساليان اخير، کارايي خود را به خوبي نشان داده است.
ج) نقطهي تمايز عمق استراتژيک با ساير کشورها
مجموعهي بررسيها در مؤلفهي تأثيرگذار در ميزان قدرت و اثرگذاري کشورهاي مختلف نشان ميدهد که استفاده از ابزارهاي اقتصادي، سياسي و نظامي براي عمق بخشيدن به گسترهي استراتژيک نظامهاي سياسي امري مرسوم و البته موقت و گذراست؛ به اين معنا که همهي کشورها به راحتي ميتوانند با هزينههاي مختلف در بخشهاي متعدد صنعتي، کشاورزي، بازرگاني، دفاعي و... براي خود تأمين منافع نمايند و از اين طريق، حمايتهايي را نيز جلب کنند؛ ولي بايد توجه داشت که اين امر، کاملاً تصنعي است و به دليل فقدان عمق و ريشه در انديشههاي ملتها، توان ماندگاري ندارد و با اتمام قراردادهاي منعقده بين کشورها، لاجرم حمايتها نيز به پايان خواهد رسيد. اين در حالي است که رمز موفقيت جمهوري اسلامي، سرمايه گذاري بر روي مؤلفههاي غيرمادي مؤثر در اين امر؛ يعني تکيه بر متغيرهاي نرمافزاري و استفاده از اشتراکات فرهنگي، مذهبي و تمدني و در بعضي موارد تغيير افکار، ايدهها و اعتقادات برخي ملتها در مناطق مختلف است.
به عبارت ديگر، هدفگذاري اصلي جمهوري اسلامي بر روي ملتهاست. در همين رابطه، مقام معظم رهبري معتقدند: «نظام اسلامي از پشتيباني قوي ملتهاي مسلمان برخوردار است و عمق استراتژيک جمهوري اسلامي ايران، ملتهاي مسلمان در کشورهاي مختلف هستند.» (ديدار با تشکلهاي دانشجويي، 24 مهر 1384)
همين نکته، يعني تأثيرگذاري بر قلوب و عقول ملتها، که استفاده از مهمترين مؤلفه در جنگ نرم است، ميتواند سرعت و عمق گسترهي تأثيرگذاري استراتژيک جمهوري اسلامي را دوچندان کند. امري که از کمترين هزينه و بيشترين فايده برخوردار است و ميتواند نفوذ متقابل داشته باشد. اسماعيل هنيه، نخستوزير قانوني فلسطين، در تاريخ 17 آذر 1385، در خطبههاي نماز جمعهي تهران به اين امر اشاره کرد و گفت: «فلسطين داراي عمق استراتژيکي به نام جمهوري اسلامي ايران است که پشتيبان همهي ملل اسلامي است.» حمايت متقابل ملت ايران و فلسطين، سوريه، عراق، لبنان، افغانستان، پاکستان، کشورهاي آمريکاي لاتين، بحرين، ترکيه، آذربايجان و دهها کشور ديگر گواهي بر همين نکته است. اين تأثيرگذاري مبتني بر قراردادهاي ديپلماتيک نيست و به دليل ابتنا بر اعتقادات و باورهاي ملتها، قدرت ماندگاري بيشتري دارد. براي مثال، ميتوان به موضوع روز جهاني قدس و نامگذاري جمعهي آخر ماه مبارک رمضان از سوي امام خميني (رحمت الله عليه) به ياد و نام فلسطين اشاره کرد که مورد استقبال گستردهي ملتهاي مسلمان و حتي غير مسلمان، ولي آزاديخواه قرار گرفت؛ موضوعي که چه بسا در برخي کشورها با مخالفت صريح دولتها مواجه شده باشد.
همين عامل، يعني مردمي بودن(1) عمق استراتژيک جمهوري اسلامي، جهان استکبار و جبههي معارض ضد ايران را بر آن داشت تا با استفاده از حربهي «ايرانهراسي» و بهکارگيري رسانههاي جمعي تأثيرگذار و ايجاد تقابلهاي فرقهاي (شيعيـسني)، از ميزان اثرگذاري نظام اسلامي بکاهد و تلاش دولت و ملت ايران براي نزديکي به ملتهاي منطقه را بياثر کند؛ هرچند وقوع دور جديد بيداري اسلامي در منطقه و الگوگيري از انقلاب اسلامي در مبارزه با استبداد داخلي و استکبار خارجي و مبارزه با صهيونيسم، بخش زيادي از اين نقشهي شوم را نقش بر آب کرد. اين تحولات فرصت بسيار مناسبي را در اختيار دولت و ملت ايران، مخصوصاً سازمانهاي مردمنهاد براي نزديکي دوباره و انتقال تجربيات طرفين به يکديگر، فراهم کرده است.(*)
پينوشتها:
1. لازم به توضيح است که ذکر مردمي و نرمافزاري بودن عمق استراتژيک جمهوري اسلامي به معناي غفلت از رويکرد حمايتهاي سختافزاري از ملتها نبوده و نيست؛ چرا که ايران سعي کرده است در طول ساليان متمادي، در ساير بخشهاي مختلف نيز حمايتهاي لازم را به عمل آورد که براي اثبات اين امر مثالهاي متعددي وجود دارد.